بله، برخی از ناشنوایان از داشتن فرزند ناشنوا خرسند میشوند و حتی برخی ممکن است آرزو یا دعا کنند که فرزندشان نیز ناشنوا باشد. این موضوع از چندین دلیل فرهنگی، هویتی و ارتباطی نشأت میگیرد که در ادامه به تفصیل توضیح داده میشود:
- 1. هویت فرهنگی و تعلق به جامعه ناشنوایان:
برای بسیاری از ناشنوایان، ناشنوایی تنها یک ویژگی جسمی نیست، بلکه بخشی از هویت فرهنگی آنها محسوب میشود. آنها عضو جامعهای به نام “فرهنگ ناشنوایان” هستند که زبان اشاره، آداب و رسوم و تجربیات خاص خود را دارد.
از این رو، برخی ناشنوایان تمایل دارند فرزندشان نیز عضوی از این فرهنگ باشد و با زبان اشاره و ارزشهای این جامعه بزرگ شود. داشتن فرزند ناشنوا برای آنها به معنای انتقال این فرهنگ و هویت است.
- 2. ارتباط نزدیک و مؤثر:
والدین ناشنوا ممکن است احساس کنند که اگر فرزندشان نیز ناشنوا باشد، آنها میتوانند ارتباط بهتری با او برقرار کنند. زبان اشاره و تجربیات مشترک ناشنوایی باعث ایجاد پیوندی نزدیکتر بین والدین و فرزند میشود.
این مسئله به ویژه در جوامعی که ناشنوایی به عنوان یک نقص تلقی نمیشود، بلکه به عنوان یک ویژگی طبیعی پذیرفته شده، برجستهتر است.
- 3. جلوگیری از فشارهای جامعه شنوایان:
بسیاری از ناشنوایان تجربه فشارهای اجتماعی و فرهنگی از جانب افراد شنوای جامعه را دارند. این فشارها شامل تلاشهایی برای تغییر آنها یا تأکید بر روشهای “تصحیح” ناشنوایی از طریق تکنولوژیهایی مانند کاشت حلزون است.
برخی والدین ناشنوا ممکن است آرزو کنند که فرزندشان ناشنوا باشد تا او از این فشارها دور باشد و نیاز نباشد که به دنیای شنوایان وارد شود یا به روشهایی مجبور شود که با هویت ناشنوایی خود تضاد دارد.
- 4. نگرانی از تفاوتهای فرهنگی و زبانی:
اگر فرزندی شنوا باشد، ممکن است والدین ناشنوا احساس کنند که ارتباط با فرزندشان دشوارتر خواهد بود. یادگیری زبان گفتاری و شنیداری برای والدین ناشنوا ممکن است چالشبرانگیز باشد و این موضوع میتواند منجر به شکاف زبانی و فرهنگی بین والدین و فرزند شود.
در مقابل، داشتن فرزند ناشنوا به این معناست که زبان اشاره و فرهنگ ناشنوایی از ابتدا بخشی طبیعی از زندگی فرزند خواهد بود.
- 5. پذیرش ناشنوایی به عنوان یک ویژگی طبیعی:
بسیاری از ناشنوایان معتقدند که ناشنوایی نباید به عنوان یک نقص یا مشکلی برای “درمان” در نظر گرفته شود. به جای آن، آنها ناشنوایی را به عنوان بخشی از تنوع انسانی و یک ویژگی طبیعی میبینند. این دیدگاه به آنها این امکان را میدهد که به جای ناراحتی یا نگرانی، از داشتن فرزند ناشنوا خوشحال باشند.
- 6. انتقال تجربیات و آموزههای ناشنوایی:
والدین ناشنوا ممکن است بخواهند که تجربیات و دانش خود را درباره زندگی ناشنوایان به فرزندشان منتقل کنند. آنها احساس میکنند که فرزندشان با درک و پذیرش کامل این تجربیات، میتواند زندگی پرمعنا و موفقی داشته باشد.
- 7. جلوگیری از “تصحیح” ناشنوایی:
برخی از ناشنوایان نگرانند که اگر فرزندشان شنوا باشد، ممکن است جامعه و حتی خود خانواده تلاش کنند که او را از فرهنگ ناشنوایی دور کنند و به سمت جامعه شنوایان ببرند. داشتن فرزند ناشنوا به آنها اطمینان میدهد که فرزندشان در دنیای ناشنوایان باقی خواهد ماند و نیاز به پذیرش فشارهای خارجی برای تغییر هویت خود ندارد.
جمعبندی:
برای برخی از ناشنوایان، داشتن فرزند ناشنوا به معنای انتقال هویت، فرهنگ و زبان خود به نسل بعد است. آنها ناشنوایی را نه به عنوان نقص یا مشکلی برای درمان، بلکه به عنوان بخشی از یک هویت و جامعه خاص میبینند که برای آنها ارزشمند است. از این رو، خرسندی یا حتی دعا برای داشتن فرزند ناشنوا برای برخی از آنها کاملاً طبیعی و قابل درک است. این موضوع نشان میدهد که چگونه ناشنوایی میتواند نه تنها یک ویژگی جسمی، بلکه بخشی از یک هویت فرهنگی عمیق باشد.
دیدگاهها